۱۳۹۴ مرداد ۱۳, سه‌شنبه

مجاهد شهيد فرزين نصرتي

”...دانشجوي سال آخر پزشكي،در دانشگاه تهران بود. درعين حال با درجه ستوان يكمي،افسر ارتش بود.پيش ترها او كاري به سياست نداشت وبيشتر به ورزش علاقه نشان مي داد،اما روز تعيين كننده زندگيش 30 دي سال 1357 بود،روزي كه ”مسعود رجوي“ از زندان آزاد شد. از آن پس با شگفتي تمام ديدم كه فرزين نيز به جمع هواداران مجاهدين در دانشگاه تهران پيوست وگرايش او به مبارزه تنها با ديدن مسعود در مقابل زندان وشنيدن سخنرانيش در دانشگاه تهران آغاز شد.
فرزين در اولين هفته هاي پس از 30خرداد 60 دستگير شد. در زندان به خاطر روحيه شاد وسرزنده وشادابي كه داشت ،پيوسته مورد آزار واذيت قرار مي گرفت.دژخيم جلاد جنايتكار حاج داوود رحماني برايش ذخيره روزانه كابل تعيين كرده بود تا در يك دوران طولاني شكنجه وآزار او را درهم بشكند،اما فرزين هر روز استوارتر وپر صلابت ترمي شد،ومحبوبيتش در بين بچه ها اوج مي گرفت تا اينكه جلاد در حضور چند زنداني ديگر گفته بود: ” حواست باشد كه مسعود رجوي بند شده اي“.
فرزين به رغم تمام فشارها وحساسيتهايي كه جلادان نسبت به او پيدا كرده بودند ، وبه رغم تمام شكنجه ها هرگز ورزش روزانه اش را قطع نكرد. گفته بود :” به هرقيمت بايد مقاومت تمام عيار را به كرسي نشاند وحتي به اندازه تعطيل ورزش انفرادي به دشمن امتياز نخواهم داد“.
فرزين نه تنها در ميان زندانيان به عنوان چهره يي شناخته شده بود كه حتي مزدوران وجلادان زندان نيز او را به عنوان عنصري مقاوم مي شناختند.
درجريان قتل عامها وقتي او را به دادگاه بردند،آخوند نيري اسمش را مي پرسد، فرزين نامش را مي گويد.آخوند نيري با غيظ مي پرسد:”دكتر فرزين تو هستي؟“ وبعد بدون هيچ حرف ديگري حكم اعدام او را صادر مي كند.
فرزين متولد شهريار كرج ، وموقع شهادت 33ساله بود.او را در 10 مرداد 67،درگوهردشت،بجرم مجاهدت وانسانيت حلق آويز كردند.
درود بهاستواري و راه وآرمانش. يادش همواره 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر